دخترکشاورز وپیرمردطمعکار

(به احترام قلم از کپی مطالب بدون درج منبع خودداری نمایید)

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 94
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 111
بازدید ماه : 175
بازدید کل : 35694
تعداد مطالب : 246
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1



آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 246
:: کل نظرات : 78

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 94
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 111
:: بازدید ماه : 175
:: بازدید سال : 7635
:: بازدید کلی : 35694
نویسنده : گمنام
سه شنبه 2 تير 1394

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1-دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2-هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3- یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.
1- همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
2-این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
3- هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد
.

انتهای پیام/




:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
:: برچسب‌ها: دخترکشاورز , پیرمردطمعکار , روستا , طایفه هوت , دلگان ,
:: بازدید از این مطلب : 560
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
وبیان در تاریخ : 1394/4/4/hootdalgan - - گفته است :
سلام
مطالب شما درج شد
http://webyan.ir/module/news/1045/%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8% B1%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%B2-%D9%88%D9%BE%DB%8C%D8 %B1%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%B7%D9%85%D8%B9%DA%A9%D8%A7%D8%B1
خداقوت

<-CommentGAvator->
حرف تو در تاریخ : 1394/4/3/3 - - گفته است :
سلام، با تشکر از شما



\"دخترکشاورز وپیرمردطمعکار\"



با آدرس:http://harfeto.ir/?q=node/43486



در سایت جامع وبلاگ نویسان استان سمنان انتشار یافت.



هدیه سایت نوبت شما: ماه صیام خدواند صاحب عطاست... ماه نزول مائده رحمت خداست.. رمضان مبارک



یا علی


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
سایت طایفه هوت رخشانی شهرستان دلگان: جهت درج مطالب شمامخاطبین سایت طایفه هوت رخشانی شهرستان دلگان،مطالب (زندگینامه شهدای محل زندگیتان،اخبار فرهنگی روستا،درباره روستا ومکانهای دیدنی روستای محل زندگیتان و...)خود رابه آدرس hootdalgan@chmail.irویا به سامانه پیامک 500028360533ارسال نماییدتابه نام خودتان در سایت درج گردد.....(آدرس ما درشبکه اجتماعی افسرانhttp://www.afsaran.ir/profile/hootdalganلطفا از مابازدیدنمایید). اهالی این طایفه در روستای چاه محمد غرب شهرستان دلگان مستقرهستند. جوانان زیادی از این طایفه در طول 8سال دفاع مقدس به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدندویاشهید شدند ویا جانباز،شهیدانی روحانی شهید رحمت اله وپاسدار شهیدعلی اکبروروحانی شهید دادمحمد از آنجمله اند. مذهب طایفه:مذهب همه افراد طایفه شیعه اثنی عشری می باشد. آثارمذهبی،تاریخی ،فرهنگی وگردشگری روستای طایفه:مساجدحضرت ولیعصر(عج)تاریخ ساخت1364شمسی وامام رضا(ع)،کتابخانه مسجد حضرت ولیعصر(عج)،تالاب وجنگل هیروک جنوب روستا،تپه های تاریخی رندان،صنایع دستی مثل سوزن دوزی وپولک دوزی زنان. شغل اکثرطایفه کشاورزی ودامداری است. این طایفه افرادی زیادی را داردکه مقاطع عالی تحصیلی را طی نموده اند یا درحال تحصیلندمانندمهندس شیرمحمدبامری،مهندس رسولبخش بامری،مهندس غلام محمدرخشانی،حجت السلام مصطفی وحمیدپرورش از آنجمله اند. تیره های طایفه در روستای چاه محمد:میردوستی،شهدوستی،عباسی. جمیعت طایفه:300نفر این طایفه اقوام زیادی درایرانشهر(گزهک بزمان وبمپور)،دهنو وچاه علی اسلام آباد کرمان،سرمیچ لاشار،ایرانشهرو... دارند.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

در وب سایت طایفه هوت رخشانی به چه مسائلی پرداخته شود؟

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)